سفرنامه کدخدا ۱

ساخت وبلاگ

به مشهد رفتیم.سفر خوبی بود. از سالها پیش که کودکی بیش نبودم دسته جمعی با خاله هایم به مشهد رفته بودیم. خاطرات زیادی جز چندتاعکس قدیمی باقی نمانده بود.

ولی الان من با همسرم به میعادگاه عاشقان بودم. مشهدالرضا  ع

سفرما گرچه صرفا زیارتی نبود ولی ترجیح دادیم اطراف حرم سویتی اجاره کنیم و ده روزی هم به زیارتمان برسیم و هم به کسب و کارمان.

ماهم بقولی اولین زوار بودیم و طبق رسوم رایج زیارت نامه و نماز و خلاصه زدیم توی فاز بچه مثبت ها و شدیم مشهدی!!

عیال بجهت زیارت رفتند بسمت واحد خواهران و منم رفتم سمت برادران. در ان شلوغی( که من تعبیرم از ان به «هجوم مترویی» هست و از همین امشب در همین ساعت واژه نامانوس "گله ای " را از واژگان فارسی حذف و واژه پارسی  "هجوم مترویی " را رونمایی می کنم )

عیال گم شد و شاید ما گم شدیم. از قبل برنامه گداشتیم که هرکس زودتر کارش تمام شد بیاید جلوی باب الرضا یک حوضی هست که کنارش ابخوریست. منتظر بمانیم.

نیم ساعتی گذشت از  عیال "مشهدي شده" خبری نشد. 

گفتم شاید در تهاجم مترویی گیر افتاده و اورا به رواق دیگری برده اند.

نشستم به زایران نگاه کردم. از هر قشری بودند. عرب ، عجم ، سیاه پوست و خلاصه همه رقم ادم ما دیدیم. 

از جیبم سیگاری دراوردم و روشن کردم. همسر از دور نمایان شد. 

دستی تکان دادم که های من اینجام بيا تا گل برافشانیم ...

در همین اثنی یک خادم بی سیم بدست جلو امد و گفت :اقا سیگارتو خاموش کن. گفتم فضای ازاده .مزاحمتی برای کسی ندارم. دیگه اخرشه!!

وقتی که فهمید قصد خاموش کردن سیگار را ندارم گفت:اقای محترم ما در اینجا ماهامه فقط "ده میلیون تومان" صرف خرید عود و ... می کنیم که فضای حرم معطر باشد. بعد شما سیگار می کشید؟!

گفتم برادر ما مسافریم بعد اینجا محوطه ی باز هست .اطرافمو نگاه کردم خلوت بود روشن کردم. و در ادامه گفتم "واقعا ماهی ده میلیون تومان " خرج  فضاي محوطه بیرونی حرم می کنید؟

مرد که بی حوصله نشان می داد گفت نه باشما شوخی داریم!!

عیال گفت راست میگه کارت اشتباه بود و من گفتم شرمنده. ببخشید.

روزي كه املش عريان شد....
ما را در سایت روزي كه املش عريان شد. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : e-soufi بازدید : 97 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:10